شماره ٤٦٤: جز ناله کسى مونس و دمساز نيايد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جز ناله کسى مونس و دمساز نيايد
جز سايه کسى همره و همراز نيايد
اى خواجه برو باد مپيماى که بلبل
در فصل بهاران ز چمن باز نيايد
گفتم که ز من سرمکش اى سرو روان گفت
تا سر نکشد سرو سرافراز نيايد
هر دل که به دستش نبود رشته دولت
همبازى آن زلف رسن باز نيايد
باز آى و بسوى من بيدل نظرى کن
هر چند مگس در نظر باز نيايد
صاحب نظر از نوک خدنگ توننالد
برکشته چو خنجر زنى آواز نيايد
چون بلبل دلسوخته را بال شکستند
برطرف چمن باز بپرواز نيايد
تا زنده بود شمع صفت بر نکند سر
در پاى تو هرکس که سرانداز نيايد
خواجو ز سفر عزم وطن کرد وليکن
مرغى که برون شد ز قفس باز نيايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید