شماره ٣١٠: کسى کزان سر زلف دو تا نمى ترسد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کسى کزان سر زلف دو تا نمى ترسد
معينست که از اژدها نمى ترسد
مرا ز طعن ملامت گران مترسانيد
که برگ بيد ز باد هوا نمى ترسد
مريض شوق ز تير ستم نمى رنجد
قتيل عشق ز تيغ جفا نمى ترسد
از آن دو جادوى عاشق کش تو مى ترسم
کزان بترس که او از خدا نمى ترسد
چنين که خون اسيران بظلم مى ريزد
گر ز هيبت روز جزا نمى ترسد
هزار جان گرامى فداى بالايت
بيا که کشته عشق از بلا نمى ترسد
گر از عتاب تو ترسم تفاوتى نکند
کدام بنده که از پادشا نمى ترسد
از آن ز چشم خوشت خائفم که هندوئيست
که از سياست ترک ختا نمى ترسد
کسى که تير جفا مى زند برين دل ريش
مگر ز ضربت تيغ قضا نمى ترسد
مرا بزخم قفا گفتمش ز پيش مران
که زخم خورده هجر از قفا نمى ترسد
بطيره گفت که خواجو چنين که مى بينيم
ز نوک غمزه خونريز ما نمى ترسد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید