شماره ٢٨٣: مه را اگر از مشک ز ره پوش توان کرد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مه را اگر از مشک ز ره پوش توان کرد
تشبيه بدان زلف و بنا گوش توان کرد
چون شکر شيرين بشکر خنده در آرى
جان برخى آن لعل گهر پوش توان کرد
مى تلخ نباشد چو ز دست تو ستانند
کز دست تو گر زهر بود نوش توان کرد
حاجت بقدح نيست که ارباب خرد را
از جام لبت واله و مدهوش توان کرد
گر دست دهد شادى وصل تو زمانى
غمهاى جهان جمله فراموش توان کرد
بى آتش رخسار توخون در دل عشاق
باور نتوان کرد که در جوش توان کرد
مرغان چمن را چو صبا بوى گل آرد
زنهار مپندار که خاموش توان کرد
از روى توام منع کنند اهل خرد ليک
برقول بد انديش کجا گوش توان کرد
خواجو تو مپندار که بى سيم زمانى
با سيمبران دست در آغوش توان کرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید