شماره ٢٥١: چون طره عنبر شکنش در شکن افتد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون طره عنبر شکنش در شکن افتد
از سنبل تر سلسله برنسترن افتد
دانى که عرق بر رخ خوبش بچه ماند
چون ژاله که بر برگ گل ياسمن افتد
کام دل شوريده ز لعل تو برآرم
گر چين سر زلف تو در دست من افتد
چون وقت سحر گل بشکر خنده درآيد
از بلبل شوريده فغان در چمن افتد
طوطى که شکر مى شکند در شکرستان
نادر فتد ار همچو تو شيرين سخن افتد
لعل لب در پوش تو چون در سخن آيد
خون در جگر ريش عقيق يمن افتد
هر کو چو من از عشق تو بى خويشتن افتاد
در دام غم از درد دل خويشتن افتد
خواجو چو برد سوز غم هجر تو در خاک
آتش ز دل سوخته اش در کفن افتد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید