شماره ٢٤٤: چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
آشوب در نهاد من ناتوان نهاد
چشمت بقصد کشتن من مى کند کمين
ورنى خدنگ غمزه چرا در کمان نهاد
هيچش بدست نيست که تا در ميان نهد
سرى که داشت با تو کمر در ميان نهاد
بر سرو کس نگفت که طوطى شکر شکست
بر ماه کس نديد که زاغ آشيان نهاد
در تابم از دو سنبل هندوت کز چه روى
سر برکنار نسترن و ارغوان نهاد
اى جان من جهان لطافت توئى وليک
دل بر وفاى عهد جهان چون توان نهاد
زانرو که در جهان بجمالت نظير نيست
هر کس که ديد روى تو سر در جهان نهاد
الفاظ من به لفظ تو شيرين ز شکرست
گوئى لب تو هم شکر اندر دهان نهاد
خواجو چو نام لعل لبت راند بر زبان
نامش زمانه طوطى شکر زبان نهاد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید