شماره ١٧٢: گل بستان خرد لفظ دلاراى منست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گل بستان خرد لفظ دلاراى منست
بلبل باغ سخن منطق گوياى منست
منم آن طوطى خوش نغمه که هنگام سخن
طوطيانرا شکر از لفظ شکر خاى منست
بلبل آواى گلستان فلک را همه شب
گوش بر زمزمه نغمه و آواى منست
پيش طبعم که ازو لؤلؤ لالا خيزد
نام لؤلؤ نتوان برد که لالاى منست
سخنم زاده جانست و گهر زاده کان
بلکه دريا خجل از طبع گهر زاى منست
الف قامتم ارزانکه بصورت نونست
کاف و نون نکته ئى از حرف معماى منست
سخنم سحر حلالست ولى گاه سخن
خجلت بابليان از يد بيضاى منست
گر چه در عالم خاکست مقامم ليکن
برتر از چرخ برين منزل و ماواى منست
چشمه آب حياتى که خضر تشنه اوست
کمترين قطره ئى از طبع چو درياى منست
گر چه آن ترک ختا هندوى خويشم خواند
ترک مه روى فلک هندوى کراى منست
دولت صدر جهان باد که از دولت او
برتر از صدرنشينان جهان جاى منست
چکنم ساغر صهبا که چو خواجو بصبوح
قدح ديده من ساغر صهباى منست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید