شماره ١٦٣: نظرى کن اگرت خاطر درويشانست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
نظرى کن اگرت خاطر درويشانست
که جمال تو ز حسن نظر ايشانست
روى ازين بنده بيچاره درويش متاب
زانکه سلطان جهان بنده درويشانست
پند خويشان نکنم گوش که بى خويشتنم
آشنايان غمت را چه غم از خويشانست
بده آن باده نوشين که ندارم سرخويش
کانکه از خويش کند بيخبرم خويش آنست
حاصل از عمر بجز وصل نکورويان نيست
ليکن انديشه ز تشويش بد انديشانست
نکنم ترکش اگر زانکه به تيرم بزند
خنک آن صيد که قربان جفا کيشانست
مرهمى بردل خواجو که نهد زانکه طبيب
فارغ از درد دل خسته دل ريشانست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید