شماره ١٢٤

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
در آتش آمديم و فغانى نداشتيم
بوديم شمع شوق و زبانى نداشتيم
صد شيوه يافتيم زمعشوق روز وصل
وز بهر نيم شيوه بيانى نداشتيم
صدره بدير وکعبه قدم رفت هيچگاه
دستى نيافتيم و عنانى نداشتيم
در شيشه کاو کاو بسى عرض کرد ليک
در شيشه ناشکسته فغانى نداشتيم
دايم زديم غوطه در آتش براى خلق
در هيچکس بمهر گمانى نداشتيم
ميلى نداشتيم بسوداى کس ولى
در هيچ شهر نرخ گرانى نداشتيم
عرفى بتافت پنجه ما جور بخت پير
شکر خدا که بخت جوانى نداشتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید