ياد شهيار

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
کار گل زار شود گر تو به گلزار آئى
نرخ يوسف شکند چون تو به بازار آئى
ماه در ابر رود چون تو برآئى لب بام
گل کم از خار شود چون تو به گلزار آئى
شانه زد زلف جوانان چمن باد بهار
تا تو پيرانه سر اى دل به سر کار آئى
اى بت لشگرى اى شاه من و ماه سپاه
سپر انداخته ام هرچه به پيکار آئى
روز روشن به خود از عشق تو کردم شب تار
به اميدى که توام، شمع شب تار آئى
چشم دارم که تو با نرگس خواب آلوده
در دل شب به سراغ من بيدار آئى
مرده ها زنده کنى گر به صليب سر زلف
عيسى من به دم مسجد سردار آئى
عمرى از جان بپرستم شب بيمارى را
گر تو يک شب به پرستارى بيمار آئى
اى که انديشه ات از حال گرفتاران نيست
بارى انديشه از آن کن که گرفتار آئى
با چنين دلکشى اى خاطره يار قديم
حيفم آيد که تو در خاطر اغيار آئى
لاله از خاک جوانان بدرآمد که تو هم
شهريارا به سر تربت شهيار آيى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید