باده وحدت

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
سر برآريد حريفان که سبوئى بزنيم
خواب را رخت بپيچيم و به سوئى بزنيم
باز در خم فلک باده وحدت سافى است
سر برآريد حريفان که سبوئى بزنيم
ماهتابست و سکوت و ابديت يا نيز
سر سپاريم به مرغ حق و هوئى بزنيم
خرقه از پير فلک دارم و کشکول از ماه
تا به دريوزه شبى پرسه به کوئى بزنيم
چند بر سينه زدن سنگ محبت بارى
سر به سکوى در آينه روئى بزنيم
آرى اين نعره مستانه که امشب ما راست
به سر کوى بت عربده جوئى بزنيم
خيمه زد ابر بهاران به سر سبزه که باز
خيمه چون سرو روان بر لب جوئى بزنيم
بيش و کم سنجش ما را نسزد ورنه که ما
آن ترازوى دقيقيم، که موئى بزنيم
شهريارا سر آزاده نه سربار تن است
چه ضرورت که دم از سر مگوئى بزنيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید