غوغا ميکنى

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اى غنچه خندان چرا خون در دل ما ميکنى
خارى به خود مى بندى و ما را ز سر وا ميکنى
از تير کجتابى تو آخر کمان شد قامتم
کاخت نگون باد اى فلک با ما چه بد تا ميکنى
اى شمع رقصان با نسيم آتش مزن پروانه را
با دوست هم رحمى چو با دشمن مدارا ميکنى
با چون منى نازک خيال ابرو کشيدن از ملال
زشت است اى وحشى غزال اما چه زيبا ميکنى
امروز ما بيچارگان اميد فردائيش نيست
اين دانى و با ما هنوز امروز و فردا ميکنى
اى غم بگو از دست تو آخر کجا بايد شدن
در گوشه ميخانه هم ما را تو پيدا ميکنى
ما شهريارا بلبلان ديديم بر طرف چمن
شورافکن و شيرين سخن اما تو غوغا ميکنى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید