درس محبت

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
روشنانى که به تاريکى شب گردانند
شمع در پرده و پروانه سر گردانند
خود بده درس محبت که اديبان خرد
همه در مکتب توحيد تو شاگردانند
تو به دل هستى و اين قوم به گل مى جويند
تو به جانستى و اين جمع جهانگردانند
عاشقانراست قضا هر چه جهانراست بلا
نازم اين قوم بلاکش که بلاگردانند
اهل دردى که زبان دل من داند نيست
دردمندم من و ياران همه بى دردانند
بهر نان بر در ارباب نعيم دنيا
مرو اى مرد که اين طايفه نامردانند
آتشى هست که سرگرمى اهل دل ازوست
وينهمه بى خبرانند، که خون سردانند
چون مس تافته اکسير فنا يافته اند
عاشقان زر وجودند که رو زردانند
شهريارا مفشان گوهر طبع علوى
کاين بهائم نه بهاى در و گوهردانند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید