شماره ٢٥١: تأمل عارفان چه دارد بکارگاه جهان حادث

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
تأمل عارفان چه دارد بکارگاه جهان حادث
نواى ساز قدم شنيدن ز زخمه هاى زبان حادث
شکست و بستى که موج دارد کسى چه مقدار واشمارد
بيک و تيره است تا قيامت حساب سود و زيان حادث
زفکر سوداى پوچ هستى بشرم بايد تنيد و پا زد
بدستگاه چه جنس نازد سقط فروش دکان حادث
ازين بساط خيال رونق نقاب رمز ظهور کن شق
خزان ندارد بهار مطلق بهار دارد خزان حادث
فسانه ناتمام دارد حقيقت عالم تعين
تو درخور فرصتى که دارى تمام کن داستان حادث
کمى درين دشت بى سروپا برون منزل نمى خرامد
بخط پرکار جاده دارد تردد کاروان حادث
غم و طرب نعمت است اما نصيب لذت کراست اينجا
تجدد الوان ناز دارد نياز مهمان خوان حادث
اگر شکستيم وگر سلامت که دارد انديشه ندامت
بر اوستاد قدم فتاده است رنج ميناگران حادث
رموز فطرت برين سخن کرد ختم صد معنى و عبارت
که آشکار و نهان ندارد جز آشکار و نهان حادث
به پستى اعتبار (بيدل) عبث فسردى و خاک گشتى
نميتوان کرد بيش ازينهاز مينى و آسمان حادث



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید