شماره ٢٤٣: هيچکس جز ياس غمخوار من ديوانه نيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
هيچکس جز ياس غمخوار من ديوانه نيست
بر چراغ داغ غير از سوختن پروانه نيست
چشمه داغى بذوق سوختن جوشيده ام
آب چون خورشيد غير از آتشم در خانه نيست
کى شود برق نگه دامن شکستنهاى اشک
رفتن از خويش است اينجا بازى طفلانه نيست
شيوه مجنون زوضع نامداران روشن است
سنگ بر سر کى زند خاتم اگر ديوانه نيست
عمرها شد در خيال نفى هستى سرخوشيم
باده ما جز گداز شيشه و پيمانه نيست
هر نفس فرصت پيام مژده ديدار اوست
صد مژه بر خواب پا بايد زدن افسانه نيست
دل بانداز غبار ناله از خود رفته است
ريشه ما هر قدر بر خويش بالد دانه نيست
داغ نيرنگ تغافل مشربيهاى دلم
عالمى ناآشنا ميگردد و بيگانه نيست
اى هجوم بيخودى رحميکه در ضبط شعور
لغزش وامانده ما آنقدر مستانه نيست
(بيدل) ارباب تماشا از تحير نگسلند
چشم را غير از نگه پيداست شمع خانه نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید