شماره ٢١٢: نى نقش چين نه حسن فرنگ آفريدن است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
نى نقش چين نه حسن فرنگ آفريدن است
بهزادى تو دست زدنيا کشيدن است
چون موم با ملايمت طبع ساختن
در کوچهاى زخم چو مرهم دويدن است
اين يک دودم که زندگيش نام کرده اند
چون صبح بر بساط هوا دام چيدن است
بستن دهان زخم تمنا بضبط آه
چون رشته سراب بصحرا تنيدن است
نازم بوحشى نگه رم سرشت او
کز گرد سرمه نيز بدام رميدن است
حيرت دليل آئينه هيچکس مباد
اشک گهر زيان زده ناچکيدن است
در واديى که دوش ادب محمل وفاست
خار قدم چو شمع بمژگان کشيدن است
از دقت ادبکده عجز نگذرى
اينجا چو سايه پاى بدامن کشيدن است
تا کى صفا زنقش تو چيند غبار زنگ
خود را مبين اگر هوس آئينه ديدن است
در عالميکه شش جهتش گرد وحشت است
دامن نچيدن تو چه هنگامه چيدن است
فرصت بهار تست چرا خون نميشوى
اى بيخبر دگر بچه رنگت رسيدن است
(بيدل) بمزرعيکه امل آبيار اوست
بى برگتر زآبله پادميدن است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید