شماره ١٩٠: نسبت اشراف با دو نان خطاست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
نسبت اشراف با دو نان خطاست
سر اگر گرديد نتوان کفت پاست
آه بى تأثير ما را کم مگير
هر کجا دوديست آتش در قفاست
بى جفاى چرخ دل را قدر نيست
روسفيديهاى تخم از آسياست
تيره بختى خال روى عاجزيست
بر زمين گر سايه باشد خوش اداست
پيش ما آزادگان دشت فقر
دامگاه مکر نقش بورياست
عاجزى هم بال شهرت ميکشد
بو شکست ساغر گل را صداست
بهر عبرت سرمه ئى در کار نيست
يکقلم اجزاى عالم توتياست
بيخودى دل را عمارت گر بس است
خانه آئينه از حيرت بپاست
گر زخود رستى نه صيد است و نه دام
چون شرر از سنگ بر در زد هواست
بى تميزى از مذلت فارغست
تا زحاجت نيستى آگه غناست
پير گشتى از فنا غافل مباش
صورت قد دو تا ترکيب لاست
هاى و هوى محفل فغفور چند
موى چينى طاق نسيان صداست
(بيدل) از آئينه عبرت گير و بس
تا نفس باقى بود دل بى صفاست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید