شماره ١٥٧: گر بسير انجمن يا گشت گلشن رفته است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
گر بسير انجمن يا گشت گلشن رفته است
شمع ما هر سو همين يکسر زگردن رفته است
مزرعى چون کاغذ آتش زده گل کرده ايم
تا نظر مردانه ميدوزيم خرمن رفته است
که شکى با کلفت افسردگى ميساختيم
بر بهار ما قيامت از شگفتن رفته است
انتظارت رنگ نم نگذاشت در چشم ترم
تا مقشر گشت ازين بادام روغن رفته است
جهد صيقل صد هزار آئينه با زنگار برد
خانها زين خاکدان بر باد رفتن رفته است
غنچه وارى هيچکس با عافيت سودا نکرد
همچو گل اينجا گريبانها بدامن رفته است
خلقى از بيدانشى تمکين بحرف و صوت باخت
سنگ اين کهسار يکسر در فلاخن رفته است
زندگى زين انجمن يک گام آزادى نخواست
هر کرا ديديم زينجا بعد مردن رفته است
نقش پائى چند از عجز تلاش افسرده ايم
نام واماندن بجا مانده است رفتن رفته است
خانه را نتوان سيه کرد از غرور روشنى
نور ميپندارى و دودى بروزن رفته است
هر چه از خود ميبريم آنجا فضولى ميبريم
جاى قاصد انفعال نامه بردن رفته است
نيستم (بيدل) حريف انتظار خوشدلى
فرصت از هر کس که باشد ياس از من رفته است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید