شماره ١٣٩: فرياد که در عالم تحقيق کسى نيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
فرياد که در عالم تحقيق کسى نيست
يکخانه عنقاست که آنجا مگسى نيست
با عقل چه جوشيم که جز وهم ندارد
از عشق چه لافيم که بيش از هوسى نيست
گر دل بطپد غير نفس کيست رفيقش
ورچشم پرد جز مژه اميد خسى نيست
حيرت زرفيقان سفر کرده چه جويد
ديديم که رفتند و صداى جرسى نيست
بر وعده ديدار که فرداست حسابش
امروز چه ناليم نفس همنفسى نيست
ايکاش دمى چند گرفتار توان زيست
اما چه توان کرد که دام و قفسى نيست
بر بيکسى کاغذ آتش زده رحمى
کاين قافله را غير عدم پيش و پسى نيست
چون شمع باميد فنا چند توان سوخت
اى باد سحر غير تو فريادرسى نيست
(بيدل) الم و عيش خيالات تعين
تا چشم گشائى که گذشته است و بسى نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید