شماره ٧٥: سرو چمن دل الف شعله آهيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
سرو چمن دل الف شعله آهيست
سرسبزى اين مزرعه را برق گياهيست
بى جرأت بينش نتوان محو تو گشتن
سررشته حيرانى ما مد نگاهيست
کى سدره اشک شود دامن رنگم
گر کوه بود در دم سيلش پر کاهيست
جز صيقلى آينه آب ندارد
هر چند که سر و لب جو مصرع آهيست
عزت طلبى جوهر تسليم بدست آر
اينجا خم طاعت شکن طرف کلاهيست
تا چند زند لاف بلندى سرگردون
اين بيضه بزير پر پرواز نگاهيست
بر حاصل دنيا چقدر ناز توان کرد
سرتاسر اين مزرعه يک مشت گياهيست
فرش در دل شو که درين عرصه نفس را
از هرزه دوى خانه آئينه پناهيست
زين هستى بيهوده صوابيکه تو دارى
گر جرم تصور نکنى سخت گناهيست
فال سر تسليم زن و ساز قدم کن
تا منزل راحت زگريبان تو راهيست
(بيدل) پى آنجلوه که من رفته ام از خويش
هر نقش قدم صورت خميازه آهيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید