شماره ٥١: زندگى نقد هزار آزار است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
زندگى نقد هزار آزار است
هر قدر کم شمرى بسيار است
دل جمعى که توان گفت کجاست
غنچه هم يک سر و صد دستار است
بشمار من و ما خرسنديم
چه توان کرد نفس بيکار است
اثر سعى کدام آبله پاست
خار اين ره مژه خون بار است
خاکساران چمن خرمى اند
سبزه و گل بزمين بسيار است
حسن ناديده تماشا دارد
مژه برداشتنت ديوار است
در عدم نيز غبارى دارد
خاکم آئينه جوهر دار است
پيش پا ميخورم از الفت دل
بر نفس آينه ناهموار است
نارسائى قفس شکوه کيست
خامشى پيچش صد طومار است
غنچه را خنده و پرواز يکيست
بال ما در گره منقار است
چون جرس کاش بمنزل نرسيم
ناله ما زاثر بيزار است
مرده هم فکر قيامت دارد
آرميدن چقدر دشوار است
(بيدل) از صنعت تقدير مپرس
زلف ياريم و شب ما تار است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید