شماره ٨١: کجايى در شب هجران که زارى هاى من بينى

غزلستان :: هاتف اصفهانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کجايى در شب هجران که زارى هاى من بينى
چو شمع از چشم گريان اشکبارى هاى من بينى
کجايى اى که خندانم ز وصلت دوش مى ديدى
که امشب گريه هاى زار و زارى هاى من بينى
کجايى اى قدح ها از کف اغيار نوشيده
که از جام غمت خونابه خوارى هاى من بينى
شبى چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان
نشينى با من و شب زنده دارى هاى من بينى
شدم يار تو و از تو نديدم يارى و خواهم
که يار من شوى اى يار و يارى هاى من بينى
براى امتحان تا مى توانى بار درد و غم
بنه بر دوش من تا بردبارى هاى من بينى
براى يادگار خويش شعرى چند از هاتف
نوشتم تا پس از من يادگارى هاى من بينى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید