شماره ١: سوى خود خوان يک رهم تا تحفه جان آرم تو را

غزلستان :: هاتف اصفهانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
سوى خود خوان يک رهم تا تحفه جان آرم تو را
جان نثار افشان خاک آستان آرم تو را
از کدامين باغى اى مرغ سحر با من بگوى
تا پيام طاير هم آشيان آرم تو را
من خموشم حال من مى پرسى اى همدم که باز
نالم و از ناله خود در فغان آرم تو را
شکوه از پيرى کنى زاهد بيا همراه من
تا به ميخانه برم پير و جوان آرم تو را
ناله بى تاثير و افغان بى اثر چون زين دو من
بر سر مهر اى مه نامهربان آرم تو را
گر نيارم بر زبان از غير حرفى چون کنم
تا به حرف اى دلبر نامهربان آرم تو را
در بهار از من مرنج اى باغبان گاهى اگر
ياد از بى برگى فصل خزان آرم تو را
خامشى از قصه عشق بتان هاتف چرا
باز خواهم بر سر اين داستان آرم تو را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید