در آثار علوى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: جام جم

افزودن به مورد علاقه ها
ميکشد چرخ ازين زمين و بحار
به تف مهر گونه گونه بخار
بر هوا چون بخار زور کند
جنبش و اضطراب و شور کند
کند آنکس که داد دانش داد
لقب آن هواى جنبان باد
در زمين اين بخار هست و دخان
نيز در مردم و دگر حيوان
به زمستان مسام چون بسته است
جنبش اين بخار آهسته است
ليک چون گاه يخ گداز شود
وان مسام گرفته باز شود
بر سه قسمت شود بخار زمين
گاه جنبيدن از يسار و يمين
آنچه بروى زمين حصار کند
جنبش او را چو بى قرار کند
کند آن راه بسته او را کسف
تا پديد آورد ز لازل و خسف
و آنچه ره يافت در عروق مکان
از ترى خود وز گرمى کان
در صعود و هبوط آب شود
مايه معدن و ذهاب شود
و آنچه خارج شود به راه فلک
نزد دانا در آن نباشد شک
کش گذر يا به زمهرير بود
يا سوى آتش اثير بود
بيش ازين جسم را گذر چون نيست
اين بخار از دو حال بيرون نيست:
يا به آتش رسد، شهاب شود
ورنه بر گردش از ستبر افتد
چون بکوشند ابر و باد به هم
بجهد برق و پس بريزد نم
ابر از آن باد چون دريده شود
غرش رعد از آن شنيده شود
هر نمى کو جدا شود ز سحاب
آن بخارى بود که گردد آب
فصل سردش تگرگ و برف کند
روز گرمش به آب صرف کند
در هوا غير ازين نظرها هست
در زمين نيز بس اثرها هست
پيش آن کو اثر شناس بود
آن دگرها برين قياس بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید