شماره ٦٥٥: شديم پير و نشد تر دو چشم بى نم ما

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
شديم پير و نشد تر دو چشم بى نم ما
پلى است آن طرف آب، قامت خم ما
ز اشک ما جگر تشنه اى نشد سيراب
نصيب سوخته جانى نگشت زمزم ما
اسير نفس و هوا ماند دل، هزار افسوس
به دست ديو برآورد زنگ، خاتم ما
سرى ز روزن خورشيد برنياورديم
به رنگ و بوى جهان محو گشت شبنم ما
گشاده روى تر از سينه کريمانيم
اگر ز خويش به تنگي، درآ به عالم ما
نمى توان غم ما را به خوردن آخر کرد
ترحم است بر آن کس که مى خورد غم ما
مثال ديده مورست و ملک جم صائب
فضاى عالم امکان، نظر به عالم ما



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید