شماره ٦٢٦: چه احتياج دليل است در رحيل مرا؟
چه احتياج دليل است در رحيل مرا؟
چو سيل جذبه درياست بس دليل مرا
چه غم ز آتش سوزنده چون خليل مرا؟
که عشق او ز بلاها بود کفيل مرا
چه حاجت است به رهبر، که گوشه چشمش
کشد چو سرمه به خويش از هزار ميل مرا
علاج تشنه ديدار نيست جز ديدار
به چشم، موج سراب است سلسبيل مرا
نکرده است چنان عشق او سبکروحم
که کوه غم به نظرها کند ثقيل مرا
هنوز در جگر سنگ بود چشمه من
که عشق کرد به لب تشنگان سبيل مرا
نه هر شکار سزاوار تيغ استغناست
مکش به داغ جگر گوشه خليل مرا
چرا ستايش بخل از کرم فزون نکنم؟
که هست منت آزادى از بخيل مرا
درين بساط من آن سيل پر شر و شورم
که بحر کوچه دهد همچو رود نيل مرا
عزيز کرده عشق و محبتم صائب
شود ذليل، فلک گر کند ذليل مرا
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده