شماره ٤٤٣: مده از دست در پيرى شراب ارغوانى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
مده از دست در پيرى شراب ارغوانى را
شراب کهنه از دل مى برد ياد جوانى را
ندامت چون لبم را در ته دندان نفرسايد؟
چو گل در خنده کردم صرف، ايام جوانى را
چه خون ها مى خورم در پرده دل تا نگه دارم
ز چشم سوزن نامحرم اين زخم نهانى را
به عاشق مى دهى تعليم جان دادن، چه بى دردي!
چراغ صبح مى داند طريق جان فشانى را
زبون کش نيستم چون باد صبح از پرتو همت
وگرنه ياد مى دادم به شمع آتش زبانى را
به اميدى که چون باد بهار از در درون آيى
چو گل در دست خود داريم نقد زندگانى را
عجب دارم که بردارد به تن عذر مرا صائب
به جان آزرده ام از خويشتن آن يار جانى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید