شماره ٤٣٦: دلم خاک مراد خويش داند نامرادى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
دلم خاک مراد خويش داند نامرادى را
کند گرد يتيمى گوهرم گرد کسادى را
ز تنگى در دل پر خون من شادى نمى گنجد
ز من چون غنچه تصوير، رنگى نيست شادى را
نظر بست از تماشا بوالهوس، تا يار نو خط شد
خط ريحان غبار چشم باشد بى سوادى را
به خوارى زيستن، از عزت ناقص بود بهتر
گوارا کرد بر من قيمت نازل کسادى را
چرا صائب برون آيم ز خلوت، من که مى دانم
به از کنج دهان يار، کنج نامرادى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید