شماره ٤٣٤: سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبى را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبى را
ز گوهر چون صدف پر ساخت گردون حبابى را
بهاران را به غفلت مگذران چون لاله از مستى
غنيمت دان چو نرگس دولت بيدار خوابى را
شقايق حقه ترياک تا گرديد، دانستم
که افيونى کند آخر خمار مى شرابى را
غنيمت دان در اينجا اين دو نعمت را، که در جنت
نخواهى يافت خط سبز و رنگ آفتابى را
بخيل آسوده است از فکر تعمير دل سايل
که چشم جغد داند توتيا گرد خرابى را
نگردد جمع با طول امل جمعيت خاطر
خلاصى از کشاکش نيست اين موج سرابى را
مقام گوهر شهوار در گنجينه مى بايد
بياض از سينه بايد ساخت شعر انتخابى را
زبان در مجلس روشندلان خاموش مى بايد
که نورى نيست در سيما چراغ ماهتابى را
غزل گويى به صائب ختم شد از نکته پردازان
رباعى گر مسلم شد ز موزونان سحابى را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید