شماره ٤١٦: محابا نيست از برق حوادث خوشه چينان را
محابا نيست از برق حوادث خوشه چينان را
نمى گيرد گريبان شحنه کوته آستينان را
بهار ساده لوحى خار را گلزار مى سازد
خطر از سايه خارست چشم دوربينان را
زبان برق بى زنهار را وا مى کنى بر خود
مکن زنهار دور از خرمن خود خوشه چينان را
من آن گيرايى مژگان کزان ابرو کمان ديدم
به جولانگاه کثرت مى کشد وحدت گزينان را
به ذوقى بر سر خاکستر ادبار بنشينم
که بر آتش نشاند رشک من مسندنشينان را
اگر صائب ازان آيينه رخسار رويابد
زند مهر خموشى بر دهن حرف آفرينان را
|
مشاهده برنامه در فروشگاه اپل |
نظرات نوشته شده