شماره ٤١٥: زبان لاف رسوا مى کند ناقص کمالان را

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
زبان لاف رسوا مى کند ناقص کمالان را
که رو بر خاک مالد پرفشانى بسته بالان را
چو نتوانى شدن شيرازه جمعيت خاطر
مده زحمت به پرسش زينهار آشفته حالان را
اميد من به خاموشى يکى ده گشت تا ديدم
که سامان مى دهد دست از اشارت، کار لالان را
جهانى را کند آزاد از غم، يک دل بى غم
که باشد صحبت ديوانه عيدى خردسالان را
چو آب زندگى جان بخش شو در پرده شبها
مکن رسوا به احسان چهره پوشيده حالان را
مده از دست چون ليلى زمام محمل تمکين
ميفکن چون جرس دنبال خود بيهوده نالان را
ندارد زخم دندان کار با لبهاى خاموشان
جواب تلخ کس بر رو نگويد بى سؤالان را
به ايام خط افکن از نکويان کامجويى را
که روى تازه مى باشد ثمر نازک نهالان را
تو از انديشه فاسد به دام و دد گرفتارى
پريخانه است ورنه کنج خلوت خوش خيالان را
نظربازى به ليلى طلعتان کيفيتى دارد
که مجنون مى کند حيران خود وحشى غزالان را
ز من دارند صائب شوخ چشمان نکته پردازى
سخنگو مى کند مجنون من، چشم غزالان را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید