شماره ٢٦٨: خرم از درد توام زانرو که درمانم توئى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خرم از درد توام زانرو که درمانم توئى
رفتى از چشمم ولى پيوسته در جانم توئى
آشکارا درد دل پيش تو گفتن روى نيست
زانکه من پروانه ام شمع شبستانم توئى
بى گل رويت اگر چون ابر گريم عيب نيست
من چو يعقوب حزينم ماه کنعانم توئى
با لب ميگون و چشم پرخمار خويشتن
آنکه هردم ميکند سرمست و حيرانم توئى
جان من هنگام خاموشى چو جانى در دلم
وقت ناله چون نفس همراه افغانم توئى
در پس هر پرده آنکو فتنه ها انگيختى
گرچه پنهان ميکنى پيدا و پنهانم توئى
خواه چون چنگم نواز و خواه چون عودم بسوز
من غلام بنده فرمان شاه و سلطانم توئى
تا حيات تازه از عشق تو يابم چون حسين
جان فدايت ميکنم اى آنکه جانانم توئى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید