شماره ٢٢٩: از دست شر نفس از آن روى ايمنى

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از دست شر نفس از آن روى ايمنى
کاندر سپاه سايه خيرالخلايقى
تا همچو سايه بر در او گشته اى مقيم
مانند آفتاب جهانتاب شارقى
از يمن راى روشن او همچو ماه و مهر
نور مغاربى و فروغ مشارقى
او بوالوفا و تو ز وفاى ولاى او
هر دم نبيل دولت و اقبال واثقى
اى آنکه از سوابق الطاف کردگار
بر فارسان حليه تحقيق سابقى
دارند اهل فضل بذات تو افتخار
کز فاضلان جمله آفاق فايقى
از روى فضل مفخر اهل مدارسى
در حسن خلق رهبر اهل خوانقى
مصباح فضل را بداريت تو موقدى
اصباح شرع را بهدايت تو فايقى
در وادى مقدس قدوسيان غيب
علمت کشد بجودى و حکمت شوايقى
زان سر که در سرادق غيب است سر آن
ما را چو محرم حرم آن سرادقى
ره ده در آن حرم من محروم را از آنک
من بس بعيد و تو بجنابش ملاصقى
اى عيسى زمانه تو دانى دواى ما
کاندر علاج خسته دلان نيک حاذقى
در کام جان خسته دلان ريز جرعه اى
زان خمر بى خمار که هر لحظه ذائقى
ما را خلاص ده ز بطالت بحق آنک
حق را ز غير حق چو تو فاروق فارقى
زارى کنان بقاى تو خواهم بصدق از آنک
بازار اهل صدق و صفا را تو نافقى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید