شماره ١٨٨: اى سر کويت بلاى روضه رضوان من

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى سر کويت بلاى روضه رضوان من
درد روح افزاى عشقت راحت و درمان من
تا مرا با چون تو جانان آشنائى دست داد
گشت از غير تو بيگانه ز غيرت جان من
شاهد معنى چو از جلباب صورت رخ نمود
نيست از غير تو آگه جان معنى دان من
تا شدم مرآة عشق و عشق بر من جلوه کرد
من شدم حيران او و عالمى حيران من
من کيم اى عشق مطلق بنده فرمان تو
تو که باشى مر مرا سلطان من سلطان من
گر کنم انديشه وصلت توئى انديشه ام
ور بنالم از فراقت هم توئى افغان من
ساختم از سر قدم غواص درياها شدم
گوهرى چون تو برآمد ناگه از عمان من
غمزه ات اى عشق چون هردم کند غمازئى
آشکارا چون نگردد حالت پنهان من
آن من گردد سعادتها که در کونين هست
گر حسين خسته را گوئى که او هست آن من



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید