شماره ١٣١: تافت بر جان و دلم انوار عشق

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
تافت بر جان و دلم انوار عشق
اى هزاران جان و دل ايثار عشق
بر ميان جان خود بستيم باز
از پى ترسائى زنار عشق
گر بديدى روى او مؤمن شدى
کافرى کو ميکند انکار عشق
کرده مست از دردى دردى مرا
در خرابات غمش خمار عشق
يارى جانان کسى بايد که او
دشمن جان خود است و يار عشق
گشت محروم از سعادت آنکه نيست
در حريمش محرم اسرار عشق
چون ز گيتى بار محنت ميکشى
ميکش اى بيچاره بارى بار عشق
خاک پاى دوست را در ديده کش
تا توانى ديدن ديدار عشق
از جمال يار خود يابى شفا
گر شوى مانند من بيمار عشق
عندليب از عشق چون شد يار گل
شد ببوى عشق او گلزار عشق
اى حسين از دوست نصرت ميطلب
تا شوى چون يار برخوردار عشق



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید