شماره ١٢١: اگر تو محرم عشقى مگوى اسرارش

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اگر تو محرم عشقى مگوى اسرارش
چو جان خويش ز خلق جهان نگهدارش
ز سر عشق خبر دار نيست هر عاشق
حديث عشق ز منصور پرس و از دارش
چو لاله تا ز غمش داغ بر جگر دارم
فراغتى ست مرا از بهشت و گلزارش
که جستجوى نمود و بکام دل نرسيد
بجو سعادت آن تا شوى طلبکارش
تو پر و بال چو پروانه پيش شمع بسوز
که شد پديد جهان از فروغ انوارش
ز وصل يار گرامى اثر نمى يابد
دلى که آتش سودا نسوخت آثارش
ز من بريد دل خسته و بعشق آويخت
ز دست عشق ندانم که چون شود کارش
حسين ميل نکردى بروضه رضوان
اگر بروضه نبودى اميد دلدارش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید