شماره ١١٠: زهى بوعده وصل تو جان ما مسرور

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زهى بوعده وصل تو جان ما مسرور
بيا که چشم بد از تو هميشه بادا دور
چگونه ديده بدوزم ز منظرت که نديد
نظر نظير تو در کائنات يک منظور
کسى که طلعت حسن عذار عذرا ديد
بود هر آينه وامق به پيش او معذور
بدور باده چشانى چشم مخمورت
چگونه مستى ارباب دل بود مستور
از آن خم آر شرابى براى دفع خمار
روا بود چو تو ساقى و ما چنين مخمور
مثال کعبه و مانند بيت معمور است
خرابه دل ما چون بعشق شد معمور
چگونه کنه جمال ترا کند ادراک
اگر دو ديده ز ديدار تو نيابد نور
چو مردن از پى تو بخت پايدار آمد
ز پاى دار نترسد حسينى منصور



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید