خرم دل آن کس که تمناى تو دارد
شادى کسى کو غم سوداى تو دارد
تا حشر بود سجده گه اهل محبت
جائى که نشانى ز کف پاى تو دارد
شايد که ز خورشيد فلک ديده بدوزد
هر کس که نظر در رخ زيباى تو دارد
هرگز بسوى طوبى و جنت نکند ميل
آن دل که هواى قد رعناى تو دارد
اصلا نکند جانب فردوس نگاهى
هر ديده که امکان تماشاى تو دارد
پروانه صفت گر تو بسوزى ز غم دل
آن شمع شب افروز چه پرواى تو دارد
اى دوست حسين اين همه سرمايه سودا
از سلسله زلف سمن ساى تو دارد