شماره ٥٣: بيا که جان من از داغ انتظار بسوخت

غزلستان :: منصور حلاج :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بيا که جان من از داغ انتظار بسوخت
دلم ز آتش هجرانت اى نگار بسوخت
قرار و صبر و دل و عقل بود مونس من
کنون ز آتش شوق تو هر چهار بسوخت
بحال من منگر زانکه خاطرت سوزد
از اينکه جان من خسته فکار بسوخت
مباد آنکه رسد دود غم بدامن گل
ز عندليب ستمکش اگر هزار بسوخت
ز دور چرخ ندانم چه طالع است مرا
که کشت زار اميدم بنوبهار بسوخت
ز سوز سينه مجروح من نشد آگه
مگر کسيکه چو من از فراق يار بسوخت
در اين ديار من از بهر يار معتکفم
وگرنه جان حسين اندرين ديار بسوخت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید