شماره ٤٥

غزلستان :: ناصر خسرو :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
هر چه دور از خرد همه بند است
اين سخن مايه خردمند است
کارها را بکشى کرد خرد
بر ره ناسزا نه خرسند است
دل مپيوند تا نشايد بود
گرت پاداش ايچ پيوند است
وهم جانت مبر بجز توحيد
کان دگر کيمياى دلبند است
سخت اندر نگر موحد باش
که سلب را بپا که افگنده است؟
گر خداوندى از نياز مترس
که رهى مر تو را خداوند است
غمت آسان گذار نيز و بدان
مادرت برگذار فرزند است
اى رفيق اندرون نگر به جهان
تا چو تو چند بود يا چند است
اين جهان نيست با تو عمر دراز
مر تو را عمر خود دم و بند است
مکن اميد دور آز دراز
گردش چرخ بين که گريند است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید