روى در زير سمش کرد بساطي، چو فگند
بار ابريشم خود بر خر چوبين طنبور
گر بکام تو رسد تلخ، مکن روى ترش
کآب شيرين نخورد تشنه ازين مشرب شور
جهد کن تا بسلامت بکنارى برسى
اين جهان بحر عميقست و کنارش لب گور
ترک دنيا بارادت نکند جاهل ازآنک
بکراهت بدر آيد ز علف زار ستور
سيف فرغانى اين قطعه براى خود گفت
کاى شده از پى جامه ز لباس دين عور