دفتر ششم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
رفت پيغامبر به رغبت بهر او
اندر آخر وآمد اندر جست و جو
بود آخر مظلم و زشت و پليد
وين همه برخاست چون الفت رسيد
بوى پيغامبر ببرد آن شير نر
هم‌چنانک بوى يوسف را پدر
موجب ايمان نباشد معجزات
بوى جنسيت کند جذب صفات
معجزات از بهر قهر دشمنست
بوى جنسيت پى دل بردنست
قهر گردد دشمن اما دوست نى
دوست کى گردد ببسته گردنى
اندر آمد او ز خواب از بوى او
گفت سرگين‌دان درون زين گونه بو
از ميان پاى استوران بديد
دامن پاک رسول بي‌نديد
پس ز کنج آخر آمد غژغژان
روى بر پايش نهاد آن پهلوان
پس پيمبر روى بر رويش نهاد
بر سر و بر چشم و رويش بوسه داد
گفت يا ربا چه پنهان گوهرى
اى غريب عرش چونى خوشترى
گفت چون باشد خود آن شوريده خواب
که در آيد در دهانش آفتاب
چون بود آن تشنه‌اى کو گل چرد
آب بر سر بنهدش خوش مي‌برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید