دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آن شفيعان از دم هيهاى او
چند بوسيدند دست و پاى او
کاى امير از تو نشايد کين کشى
گر بشد باده تو بي‌باده خوشى
باده سرمايه ز لطف تو برد
لطف آب از لطف تو حسرت خورد
پادشاهى کن ببخشش اى رحيم
اى کريم ابن الکريم ابن الکريم
هر شرابى بنده‌ى اين قد و خد
جمله مستان را بود بر تو حسد
هيچ محتاج مى گلگون نه‌اى
ترک کن گلگونه تو گلگونه‌اى
اى رخ چون زهره‌ات شمس الضحى
اى گداى رنگ تو گلگونه‌ها
باده کاندر خنب مي‌جوشد نهان
ز اشتياق روى تو جوشد چنان
اى همه دريا چه خواهى کرد نم
وى همه هستى چه مي‌جويى عدم
اى مه تابان چه خواهى کرد گرد
اى که مه در پيش رويت روي‌زرد
تاج کرمناست بر فرق سرت
طوق اعطيناک آويز برت
تو خوش و خوبى و کان هر خوشى
تو چرا خود منت باده کشى
جوهرست انسان و چرخ او را عرض
جمله فرع و پايه‌اند و او غرض
اى غلامت عقل و تدبيرات و هوش
چون چنينى خويش را ارزان فروش
خدمتت بر جمله هستى مفترض
جوهرى چون نجده خواهد از عرض
علم جويى از کتبها اى فسوس
ذوق جويى تو ز حلوا اى فسوس
بحر علمى در نمى پنهان شده
در سه گز تن عالمى پنهان شده
مى چه باشد يا سماع و يا جماع
تا بجويى زو نشاط و انتفاع
آفتاب از ذره‌اى شد وام خواه
زهره‌اى از خمره‌اى شد جام‌خواه
جان بي‌کيفى شده محبوس کيف
آفتابى حبس عقده اينت حيف



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید