دفتر چهارم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
قصه‌ى آن آبگيرست اى عنود
که درو سه ماهى اشگرف بود
در کليله خوانده باشى ليک آن
قشر قصه باشد و اين مغز جان
چند صيادى سوى آن آبگير
برگذشتند و بديدند آن ضمير
پس شتابيدند تا دام آورند
ماهيان واقف شدند و هوشمند
آنک عاقل بود عزم راه کرد
عزم راه مشکل ناخواه کرد
گفت با اينها ندارم مشورت
که يقين سستم کنند از مقدرت
مهر زاد و بوم بر جانشان تند
کاهلى و جهلشان بر من زند
مشورت را زنده‌اى بايد نکو
که ترا زنده کند وان زنده کو
اى مسافر با مسافر راى زن
زانک پايت لنگ دارد راى زن
از دم حب الوطن بگذر مه‌ايست
که وطن آن سوست جان اين سوى نيست
گر وطن خواهى گذر آن سوى شط
اين حديث راست را کم خوان غلط



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید