دفتر چهارم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
قصه کوته کن براى آن غلام
که سوى شه بر نوشتست او پيام
قصه پر جنگ و پر هستى و کين
مي‌فرستد پيش شاه نازنين
کالبد نامه‌ست اندر وى نگر
هست لايق شاه را آنگه ببر
گوشه‌اى رو نامه را بگشا بخوان
بين که حرفش هست در خورد شهان
گر نباشد درخور آن را پاره کن
نامه‌ى ديگر نويس و چاره کن
ليک فتح نامه‌ى تن زپ مدان
ورنه هر کس سر دل ديدى عيان
نامه بگشادن چه دشوارست و صعب
کار مردانست نه طفلان کعب
جمله بر فهرست قانع گشته‌ايم
زانک در حرص و هوا آغشته‌ايم
باشد آن فهرست دامى عامه را
تا چنان دانند متن نامه را
باز کن سرنامه را گردن متاب
زين سخن والله اعلم بالصواب
هست آن عنوان چو اقرار زبان
متن نامه‌ى سينه را کن امتحان
که موافق هست با اقرار تو
تا منافق‌وار نبود کار تو
چون جوالى بس گرانى مي‌برى
زان نبايد کم که در وى بنگرى
که چه دارى در جوال از تلخ و خوش
گر همى ارزد کشيدن را بکش
ورنه خالى کن جوالت را ز سنگ
باز خر خود را ازين بيگار و ننگ
در جوال آن کن که مي‌بايد کشيد
سوى سلطانان و شاهان رشيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید