پس به صورت عالم اصغر توى
پس به معنى عالم اکبر توى
ظاهر آن شاخ اصل ميوه است
باطنا بهر ثمر شد شاخ هست
گر نبودى ميل و اوميد ثمر
کى نشاندى باغبان بيخ شجر
پس به معنى آن شجر از ميوه زاد
گر به صورت از شجر بودش ولاد
مصطفى زين گفت که آدم و انبيا
خلف من باشند در زير لوا
بهر اين فرموده است آن ذو فنون
رمز نحن اخرون السابقون
گر بصورت من ز آدم زادهام
من به معنى جد جد افتادهام
کز براى من بدش سجدهى ملک
وز پى من رفت بر هفتم فلک
پس ز من زاييد در معنى پدر
پس ز ميوه زاد در معنى شجر
اول فکر آخر آمد در عمل
خاصه فکرى کو بود وصف ازل
حاصل اندر يک زمان از آسمان
ميرود ميآيد ايدر کاروان
نيست بر اين کاروان اين ره دراز
کى مفازه زفت آيد با مفاز
دل به کعبه ميرود در هر زمان
جسم طبع دل بگيرد ز امتنان
اين دراز و کوتهى مر جسم راست
چه دراز و کوته آنجا که خداست
چون خدا مر جسم را تبديل کرد
رفتنش بيفرسخ و بيميل کرد
صد اميدست اين زمان بردار گام
عاشقانه اى فتى خل الکلام
گرچه پلهى چشم بر هم ميزنى
در سفينه خفتهاى ره ميکنى