دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
انبيا گفتند نوميدى بدست
فضل و رحمتهاى بارى بي‌حدست
از چنين محسن نشايد نااميد
دست در فتراک اين رحمت زنيد
اى بسا کارا که اول صعب گشت
بعد از آن بگشاده شد سختى گذشت
بعد نوميدى بسى اوميدهاست
از پس ظلمت بسى خورشيدهاست
خود گرفتم که شما سنگين شديت
قفلها بر گوش و بر دل بر زديت
هيچ ما را با قبولى کار نيست
کار ما تسليم و فرمان کردنيست
او بفرمودستمان اين بندگى
نيست ما را از خود اين گويندگى
جان براى امر او داريم ما
گر به ريگى گويد او کاريم ما
غير حق جان نبى را يار نيست
با قبول و رد خلقش کار نيست
مزد تبليغ رسالاتش ازوست
زشت و دشمن‌رو شديم از بهر دوست
ما برين درگه ملولان نيستيم
تا ز بعد راه هر جا بيستيم
دل فرو بسته و ملول آنکس بود
کز فراق يار در محبس بود
دلبر و مطلوب با ما حاضرست
در نثار رحمتش جان شاکرست
در دل ما لاله‌زار و گلشنيست
پيرى و پژمردگى را راه نيست
دايما تر و جوانيم و لطيف
تازه و شيرين و خندان و ظريف
پيش ما صد سال و يکساعت يکيست
که دراز و کوته از ما منفکيست
آن دراز و کوتهى در جسمهاست
آن دراز و کوته اندر جان کجاست
سيصد و نه سال آن اصحاب کهف
پيششان يک روز بى اندوه و لهف
وانگهى بنمودشان يک روز هم
که به تن باز آمد ارواح از عدم
چون نباشد روز و شب يا ماه و سال
کى بود سيرى و پيرى و ملال
در گلستان عدم چون بي‌خوديست
مستى از سغراق لطف ايزديست
لم يذق لم يدر هر کس کو نخورد
کى بوهم آرد جعل انفاس ورد
نيست موهوم ار بدى موهوم آن
همچو موهومان شدى معدوم آن
دوزخ اندر وهم چون آرد بهشت
هيچ تابد روى خوب از خوک زشت
هين گلوى خود مبر هان اى مهان
اين‌چنين لقمه رسيده تا دهان
راههاى صعب پايان برده‌ايم
ره بر اهل خويش آسان کرده‌ايم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید