گفت فرعونش ورق درحکم ماست
دفتر و ديوان حکم اين دم مراست
مر مرا بخريدهاند اهل جهان
از همه عاقلترى تو اى فلان
موسيا خود را خريدى هين برو
خويشتن کم بين به خود غره مشو
جمع آرم ساحران دهر را
تا که جهل تو نمايم شهر را
اين نخواهد شد بروزى و دو روز
مهلتم ده تا چهل روز تموز