دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بس دراز است اين حديث خواجه گو
تا چه شد احوال آن مرد نکو
خواجه اندر آتش و درد و حنين
صد پراکنده همي‌گفت اين چنين
گه تناقض گاه ناز و گه نياز
گاه سوداى حقيقت گه مجاز
مرد غرقه گشته جانى مي‌کند
دست را در هر گياهى مي‌زند
تا کدامش دست گيرد در خطر
دست و پايى مي‌زند از بيم سر
دوست دارد يار اين آشفتگى
کوشش بيهوده به از خفتگى
آنک او شاهست او بى کار نيست
ناله از وى طرفه کو بيمار نيست
بهر اين فرمود رحمان اى پسر
کل يوم هو فى شان اى پسر
اندرين ره مي‌تراش و مي‌خراش
تا دم آخر دمى فارغ مباش
تا دم آخر دمى آخر بود
که عنايت با تو صاحب‌سر بود
هر چه مي‌کوشند اگر مرد و زنست
گوش و چشم شاه جان بر روزنست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید