دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گفت يا عمر چه حکمت بود و سر
حبس آن صافى درين جاى کدر
آب صافى در گلى پنهان شده
جان صافى بسته‌ى ابدان شده
گفت تو بحثى شگرفى مي‌کنى
معنيى را بند حرفى مي‌کنى
حبس کردى معنى آزاد را
بند حرفى کرده‌اى تو ياد را
از براى فايده اين کرده‌اى
تو که خود از فايده در پرده‌اى
آنک از وى فايده زاييده شد
چون نبيند آنچ ما را ديده شد
صد هزاران فايده‌ست و هر يکى
صد هزاران پيش آن يک اندکى
آن دم نطقت که جزو جزوهاست
فايده شد کل کل خالى چراست
تو که جزوى کار تو با فايده‌ست
پس چرا در طعن کل آرى تو دست
گفت را گر فايده نبود مگو
ور بود هل اعتراض و شکر جو
شکر يزدان طوق هر گردن بود
نى جدال و رو ترش کردن بود
گر ترش‌رو بودن آمد شکر و بس
پس چو سرکه شکرگويى نيست کس
سرکه را گر راه بايد در جگر
گو بشو سرکنگبين او از شکر
معنى اندر شعر جز با خبط نيست
چون قلاسنگست و اندر ضبط نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید