دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
همچو آن خرگوش کو بر شير زد
روح او کى بود اندر خورد قد
شير مي‌گفت از سر تيزى و خشم
کز ره گوشم عدو بر بست چشم
مکرهاى جبريانم بسته کرد
تيغ چوبينشان تنم را خسته کرد
زين سپس من نشنوم آن دمدمه
بانگ ديوانست و غولان آن همه
بر دران اى دل تو ايشان را مه‌ايست
پوستشان برکن کشان جز پوست نيست
پوست چه بود گفته‌هاى رنگ رنگ
چون زره بر آب کش نبود درنگ
اين سخن چون پوست و معنى مغز دان
اين سخن چون نقش و معنى همچو جان
پوست باشد مغز بد را عيب‌پوش
مغز نيکو را ز غيرت غيب‌پوش
چون قلم از باد بد دفتر ز آب
هرچه بنويسى فنا گردد شتاب
نقش آبست ار وفا جويى از آن
باز گردى دستهاى خود گزان
باد در مردم هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتى پيغام هوست
خوش بود پيغامهاى کردگار
کو ز سر تا پاى باشد پايدار
خطبه‌ى شاهان بگردد و آن کيا
جز کيا و خطبه‌هاى انبيا
زانک بوش پادشاهان از هواست
بارنامه‌ى انبيا از کبرياست
از درمها نام شاهان برکنند
نام احمد تا ابد بر مي‌زنند
نام احمد نام جمله‌ى انبياست
چونک صد آمد نود هم پيش ماست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید